پس از ماه رمضان سال نهم هجرت چهار نفر به همراه نامه پيامبر صلى الله عليه و آله براى دعوت مسيحيان به اسلام به سوى نجران حركت كردند، و با طى بيش از ده روز راه به نجران رسيدند.
نجرانيان در انديشه چگونگى رويارويى با پيامبر صلى الله عليه و آله بودند، كه نامه حضرت به اسقف اعظم نجران رسيد و به شدت او را تحت تأثير قرار داد. متن نامه حضرت چنين بود:
به نام خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب
از: محمد پيامبر خدا
به: اسقف نجران و اهل نجران
بر شما سلام مى كنم و خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب را شكر مى نمايم. اما بعد،
ادامه مطلب: 4- نامه به پيروان مسيح
ائمه عليهم السلام دستور داده اند كه در روز مباهله به عنوان شكرگزارى روزه بگيريم، چرا كه خدا با پشتيبانى رسول خود در مراسم مباهله، حقانيت آن حضرت و نيز عظمت اهل بيت عليهم السلام و يگانگى اميرالمؤمنين عليه السلام را با پيامبر صلى الله عليه و آله به ما فهمانيد، و دشمنان و مخالفين را با ظهور عظمت اسلام سرافكنده كرد.
همچنين چند دستور نماز براى روز مباهله وارد شده كه به آنها اشاره مى كنيم:
الف. دو ركعت نماز، و پس از نماز هفتاد مرتبه استغفار. پس از استغفار دستها به سوى آسمان و نگاه به آسمان و دعاى مفصلى كه بايد خواند.
ب. نيم ساعت قبل از ظهر روز مباهله، به نيت تشكر از خداوند دو ركعت نماز. در هر ركعت سوره «حمد» يك مرتبه، و سوره «قل هو اللّه احد» ده مرتبه، و «آية الكرسى» ده مرتبه، و سوره «انا انزلناه» ده مرتبه.
ج. در روايت ديگرى وارد شده كه بعد از هر دعايى در روز مباهله دو ركعت نماز بخوان.
در نجران سه نفر بودند كه از مشاوران اوليه اسقف اعظم به شمار مى آمدند،
و در كارهايى كه پيش مى آمد قبل از اين سه نفر كسى مورد مشورت قرار
نمى گرفت. آنان «شَرحَبيل بن وداعه هَمْدانى»، «عبداللّه بن شرحبيل اصبحى» و
«جبار بن فيض حارثى» نام داشتند كه مقام شرحبيل از آن دو بالاتر بود.
با رسيدن نامه پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از همه اسقف سراغ شرحبيل فرستاد و او را
براى مشورت فراخواند. هنگامى كه شرحبيل آمد، اسقف نامه حضرت را به
او داد و پرسيد: نظرت چيست؟ شرحبيل گفت:
تو وعده خداى ابراهيم عليه السلام را درباره نبوت در نسل اسماعيل عليه السلام مى دانى. از كجا
اطمينان دارى اين شخص همان پيامبر نباشد؟ من در مسئله نبوت رأى و نظرى
ندارم ولى اگر امرى از امور دنيوى بود نظر خود را درباره آن به تو مى گفتم و
برايت كوشش مى كردم.
سپس اسقف از عبداللّه بن شرحبيل و جبار بن فيض نظرشان را جويا شد.
آنان نيز پاسخى همانند شرحبيل دادند و تصميم گيرى را به او واگذار كردند.
صبح روز بيست و پنجم ذى الحجة نجرانيان براى تنظيم و امضاى قرارداد
صلح و جزيه به محل موعود آمدند. پيامبر صلى الله عليه و آله طبق خواهشى كه مسيحيان
داشتند اميرالمؤمنين عليه السلام را براى نوشتن صلحنامه و قرارداد جزيه نزد آنان
فرستاد.
اميرالمؤمنين عليه السلام به حضرت عرض كرد: پدرم فداى تو باد، بر چه چيزى با
آنان صلح نمايم؟ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: يا اباالحسن، هر گونه با ايشان حل و فصل
كنى، رأى تو رأى من است.
اميرالمؤمنين عليه السلام نزد مسيحيان رفت و پس از گفتگوهايى قرار شد مورد
اصلى جزيه «حُلّه» باشد. حُلّه پارچه ارزشمندى بود كه صنعت اهل نجران به
حساب مى آمد، و نجرانيان در بافتن آن مهارت فوق العاده اى داشتند و
پرداخت آن برايشان آسان تر بود. قرار آنان بر اين شد كه در سال دو هزار حُلّه
بدهند كه نصف آن در ماه صفر و نصف ديگر در ماه رجب داده شود.
با پايان گفتگوها اميرالمؤمنين عليه السلام، سيد و عاقب را به عنوان نماينده نجرانيان
نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آورد، و قرارى كه بر سر جزيه با آنها بسته بود به حضرت خبر
داد. حضرت فرمود: قبول كردم.
آنان نيز در حضور اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله به پرداخت جزيه اقرار كردند، و از
حضرت درخواست كردند شخص امينى را به نمايندگى از ايشان در نجران، همراه آنان بفرستد.
تا كنون 27 كتاب مستقل درباره مباهله شناسايى شده و كتابهاى ضمنى كه در مباحث حديثى يا اعتقادى و يا تاريخى اين واقعه مهم اسلام را نقل كرده و به بيان آن پرداخته اند بيش از پنج هزار كتاب است.
از قرن سوم و چهارم هجرى 3 كتاب درباره مباهله به چشم مى خورد. در قرن يازدهم نيز كتابى در اين زمينه تأليف شده است. 23 كتاب ديگر مربوط به صد سال گذشته است كه 6 كتاب آن مربوط به دهه اخير است.
از اين كتابها 24 مورد به صورت تأليف و 3 مورد ترجمه است كه از عربى به فارسى يا از فرانسوى به عربى و نيز فارسى انجام گرفته است. كتابهاى عربى مربوط به مباهله 13 كتاب و فارسى 9 كتاب و اردو 4 كتاب و فرانسوى 1 كتاب است.
از اين كتابها 18 مورد چاپى هستند و 9 مورد خطى و چاپ نشده به شمار مى آيند، كه اين كتابهاى خطى فقط در فهرستها معرفى شده اند.
كتابهاى چاپى در شهرهاى تهران و قم و اصفهان از شهرهاى ايران، نجف و كاظمين از شهرهاى عراق، لاهور و كراچى از شهرهاى پاكستان، لكنهو از شهرهاى هند، بيروت از شهرهاى لبنان، قاهره از شهرهاى مصر، پاريس از شهرهاى فرانسه و ميلان از شهرهاى ايتاليا به چاپ رسيده است. چاپ اين كتابها به سال شمسى در سالهاى 1318، 1323، 1324، 1342، 1350، 1351،
1353، 1355، 1360، 1378، 1379، 1382 بوده است.
ادامه مطلب: 8- كتابشناسى مباهله
كمتر از يك سال بعد از مباهله، در ماه رمضان سال دهم هجرى، پيامبر صلى الله عليه و آله
براى اميرالمؤمنين عليه السلام و لشكر همراه آن حضرت تدارك سفرى را ديد كه طى
آن ابتدا به نجران مى رسيدند و زكات مسلمانانشان و جزيه مسيحيان آنجا را
تحويل مى گرفتند. بعد از آن راهى يمن مى شدند تا مردم آنجا را به اسلام
دعوت كنند.
اميرالمؤمنين عليه السلام با لشكر همراه عازم نجران شدند، و در آنجا طبق قرارداد
حُله ها را از نجرانيان گرفتند. سپس آنها را به صورت بسته بندى شده بار زدند
تا در مدينه تحويل پيامبر صلى الله عليه و آله نمايند.
از آنجا به يمن رفتند و مردم را به اسلام دعوت كردند كه همه قبيله «هَمْدان»
در يك روز مسلمان شدند.
آنان در يمن بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله تصميم سفر حج را گرفت و اواخر
ذى القعده سال دهم هجرى از مدينه عازم مكه شد و به اميرالمؤمنين عليه السلام نيز
نامه نوشت كه از يمن با لشكر همراه براى حج به مكه بيايد.
اميرالمؤمنين عليه السلام با لشكر همراه از يمن به سوى مكه حركت كردند و با طى
پنج روز در پنجم ماه ذى الحجة به مكه رسيدند و با احرام حج به ملاقات
پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند.
سابقه سرزمين نجران بيش از چهار هزار سال بوده، و مؤسس آن «نجران بن
زيدان بن سَبَأ بن يَشْجَب بن يَعرِب بن قَحْطان» است.
پس از تأسيس اين آبادى، طايفه «قحطانيه» به نجران آمدند. پس از آنها
طايفه «حِمْيَر» بر آنجا غالب شدند، و از طرف پادشاهان قوم «تُبَّع» در آنجا
حاكم بودند.
هر يك از پادشاهان تُبَّع را «افعى» مىناميدند، كه يكى از آنها «افعى نجران» به
نام «قلمس بن هَمْدان» از طرف بلقيس بر نجران پادشاهى مىكرد.
بعد از دوران بلقيس، يمن تحت حكومت ايران قرار گرفت كه نجران نيز
جزئى از آن بود، و حاكمين آنجا از طرف پادشاه ايران تعيين مىشدند كه
نامشان به ترتيب چنين است: وَهْرَز؛ مَرْزبان بن وهرز؛ بينْجان بن مرزبان؛
خَرْخَسْرة بن بينجان؛ باذان.
هنگامى كه كَسرى مُرد و باذان مسلمان شد، پيامبر صلى الله عليه و آله او را بر همه يمن حاكم
كرد. وقتى باذان از دنيا رفت، حكومت او بين چند نفر تقسيم شد و سپس
عمرو بن حزم كه فرستاده پيامبر صلى الله عليه وآله به نجران بود حكومت كل يمن را به دست
گرفت و جرير بن عبداللّه نماينده ابوبكر حاكم نجران شد.
در حل مسئله پاسخ به نامه پيامبر (صلى الله عليه و آله) نتيجه اى كه فكر اسقف اعظم بدان منتهى شد، اعلان عمومى بود تا هم به صورت علنى تبادل افكار انجام گيرد، و هم هر تصميمى به صورت دستجمعى و با حضور مستقيم مردم باشد.
لذا به دستور او ناقوسها به صدا در آمد و آتش بر فراز صومعهها روشن كردند، لوحه هاى شمايل مقدس را در صومعه ها برافراشتند، تا مردم منطقه از وجود خبرى بسيار مهم آگاه شوند.
سپس به دستور اسقف كليساى اعظم را فرش كردند، و ديوارهاى آن را با حرير و پارچه هاى قيمتى تزيين نمودند. آن گاه صليب اعظم را كه از طلا و جواهرنشان بود و قيصر روم برايشان فرستاده بود برافراشتند.
با اين اعلان عمومى، مردم در همه مناطق نجران متوجه حادثه غيرمترقبهاى شدند.
حادثه اين بود كه از هر سوى نجران عدهاى براى خبر گرفتن به سوى كليساى اعظم حركت كردند تا از جزئيات ماجرا آگاه شوند.
صحيفه ابراهيم عليه السلام در ميان كتب آسمانى ، شامل اخبارى ناگفته درباره
پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه در كنفرانس نجران پس از مطالعه صحيفه آدم و شيث عليهماالسلام به
ميان آورده شد . متن صحيفه چنين بود:
پروردگار عزوجل با فضلى كه به هر كس بخواهد عطا مى كند، از
مخلوقات خود حضرت ابراهيم عليه السلام را براى دوستى خويش برگزيد و او
را با صلوات و بركات خود شرافت داد.
خدا او را اسوه و امام كسانى قرار داد كه بعد از او خواهند آمد، و نبوت
و امامت و كتاب را در نسل وى قرار داد كه نسل بعدى از پيشينيان
تحويل بگيرند؛ و «تابوت حضرت آدم عليه السلام» را كه مشتمل بر حكمت و
علم بود به حضرت ابراهيم عليه السلام به ارث رسانيد.
حضرت ابراهيم عليه السلام به آنچه در تابوت بود نگاهى كرد و چشمش به نام
خاندانهايى افتاد كه به عدد پيامبران اولو العزم و اوصياى پس از آنان
ادامه مطلب: 12- صحيفه ابراهيم عليه السلام
با اينكه نجرانيان پس از اخراج عمر رسما از سرزمين خود فاصله گرفته بودند و عهدنامه پيامبر صلى الله عليه و آله عملى نمى شد، ولى آنان همچنان عهدنامه حضرت را نزد خود حفظ مى كردند.
اهل نجران ـ كه ساكن كوفه بودند ـ نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند. يكى از آنان از ميان آستين خود نوشته اى بيرون آورد و آن را در دستان حضرت قرار داد.
آنگاه نجرانيان گفتند: يا اميرالمؤمنين، اين دست خط شما و املاى پيامبر صلى الله عليه و آله بر شماست.
اشك اميرالمؤمنين عليه السلام بر گونه هاى مباركش جارى شد و سر بلند كرده فرمود: اى اهل نجران، اين آخرين نوشته اى است كه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله نوشته ام.
جالب آن است كه تا قرن چهارم، آنان پيمان نامه پيامبر صلى الله عليه و آله را كه به خط اميرالمؤمنين عليه السلام نوشته شده بود همچنان به عنوان سند زنده از گذشته خود
حفظ كرده بودند.