حسن و حسین (علیهما السلام) فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله)

چاپ

منبع

احتراماً درخواست می‌کنم به پرسش من پاسخ مستند به آیات الهی مرقوم فرمائید.

مقدمه: 1 - خداوند در سوره نحل آیه 44 به پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید آیاتی که برتو نازل می‌شود برای مردم بیان کن شاید فکرکنند.

2 - خداوند درسوره احزاب آیه 40 می‌فرماید محمد (صلی الله علیه و آله) پدر هیچ یک از مردان شما نیست (به طور قطع هدف گوینده این کلمات علاوه بر داستان همسر فرزند خوانده رسول خدا (زید) تذکر و هشدار به سایر مؤمنان نیز بوده است و به همین دلیل و اثبات مفاد این آیه همه فرزندان ذکور پیامبر (صلی الله علیه و آله) فوت کرده‌اند)

3 - پیامبر (صلی الله علیه و آله) در سوره نجم آیات 2و3و4 می‌فرماید محمد منحرف نشده و آن چه بیان می‌کنم از روی هوا و هوس نیست بلکه وحی الهی است که به من نازل شده

4 - خداوند در سوره انعام آیه 15 به پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: بگو: اگر نا فرمانی پروردگارم را بکنم از عذاب قیامت میترسم.

سئوال: با توجه به دلایل فوق رسول خدا محمد خاتم (صلی الله علیه و آله) پدر حقیقی هیچ کدام از مردان نیست ولی برابر آیات دیگر قرآن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و همسران ایشان پدر و مادر معنوی همه مسلمانان هستند، حال: چگونه در مذهب شیعه اعتقاد بر این است که حسن ابن علی و حسین ابن علی و 9 نفر امامان شیعه (علیه السلام) فرزندان رسول الله هستند در حالی که نسبت این افراد به علی ابن ابیطالب (علیه السلام) می‌رسد. چه دلیل الهی برای نفی مفاد آیه 40 سوره احزاب و اثبات این ادعای خود دارید؟ (ضمناً عنایت دارید که به استناد سوره نجم حدیث نبوی و حتی حدیث قدسی که بعد از رحلت رسول الله جمع آوری شده، نمی‌تواند کلام صریح و آشکار الهی را تغییر یا تفسیر کند). استدعا می‌کنم پاسخ من را مستند به آیات صریح و آشکار قرآن بدهید، باتشکر - رضا 89/1/26.

پاسخ:

از دیدگاه کتاب و سنت، شواهد فراوانی بر این حقیقت وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:

1- قرآن مجید، در آیه ذیل، حضرت عیسی را از فرزندان ابراهیم خلیل می‌شمارد، در حالی که عیسی فرزند مریم است و از طریق مادر، به حضرت ابراهیم می‌رسد:

«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ وَأَیُّوبَ وَیُوسُفَ وَمُوسَی وَهَارُونَ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَی وَعِیسَی؛ و ما به ابراهیم، اسحق و یعقوب را عطا نمودیم و همه را به راه راست هدایت کردیم و نوح را نیز پیش از ابراهیم و از فرزندان ابراهیم: داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را نیز هدایت نمودیم و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم. و [همچنین از فرزندان ابراهیم] زکریا و یحیی و عیسی.»[1]

دانشمندان مسلمان، آیه یاد شده را گواهی روشن بر این دانسته‌اند که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) فرزندان رسول خدا و ذریه او هستند.

برای نمونه، به یکی از آن موارد اشاره می کنیم:

جلال الدین سیوطی نقل می‌کند که:

روزی حجاج، به دنبال «یحیی بن یعمر» فرستاد و به وی گفت: برایم گزارش داده‌اند که تو می‌پنداری حسن و حسین، فرزندان و ذریه پیامبرند و این سخن را در کتاب خدا (قرآن) یافته‌ای، در حالی که من از آغاز تا پایان قرآن را خوانده‌ام و این سخن را نیافتم.

«یحیی بن یعمر» گفت: آیا این آیه از سوره انعام را نخوانده‌ای که می فرماید «وَمِن ذُرِّیَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ» تا آن جا که می فرماید «و یحیی و عیسی»؟ گفت: چرا، خوانده‌ام.

یحیی گفت: آیا در این سخن قرآن، حضرت عیسی به عنوان ذریه ابراهیم به شمار نرفته است در حالی که برای او پدری نبود [و از طریق مادر به ابراهیم می‌رسد؟] حجاج پاسخ داد: سخن تو، درست است.[2]

از مجموع آیه یاد شده و سخنان مفسران قرآن، به روشنی معلوم می‌گردد که نه تنها شیعه بلکه تمام دانشمندان مسلمان، امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) را ذریه و فرزندان رسول خدا می‌نامند.

2- یکی از آیات روشن قرآن که بر صحت گفتار یاد شده، گواهی می‌دهد، آیه مباهله در سوره «آل عمران» است. اینک نص آیه مباهله را همراه با سخنان مفسران می آوریم:

«فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ؛ هر کس با تو در مقام مجادله بر می آید، پس از آن که به وحی خدا آگاه گشتی، بگو: بیایید فرزندان ما و فرزندان شما، و زنان ما و زنان شما، و جان های ما و جان های شما را فراخوانیم، سپس یکدیگر را نفرین نماییم و لعنت خدا را نثار دروغگویان سازیم.»[3]

مفسران می گویند: آیه یاد شده که به آیه «مباهله» معروف است، در مقام مناظره پیامبر گرامی با سران مسیحیان نجران و پس از لجاجت ورزیدن آنان فرو فرستاده شد و آن حضرت به فرمان خدا، همراه با علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهم) به منظور مباهله به راه افتادند و چون بزرگان نصاری، رفتار پیامبر و اهل بیت آن حضرت را مشاهده نمودند، بر جان خود بیم کردند و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درخواست کردند تا از مباهله و نفرین آنان صرف نظر نماید و آن حضرت هم پیشنهاد آنان را پذیرفت و با بستن پیمانی، این قضیه خاتمه یافت.

از آن جا که دانشمندان هر دو گروه شیعه و سنی، بر این نکته اتفاق نظر دارند که روز مباهله، امیرمؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) همراه پیامبر گرامی بودند، به روشنی معلوم می‌گردد که مقصود از «ابناءنا» [یعنی فرزندان ما] در سخن رسول خدا، امام حسن و امام حسین می‌باشند، و بدین سان روشن می گردد که حسن و حسین (علیهما السلام) در آیه یاد شده، فرزندان پیامبر گرامی قلمداد شده‌اند.

لازم به ذکر است که مفسران، پس از نقل روایات بسیار در ذیل آیه مباهله، بر صحت این برداشت روشن، گواهی می‌دهند و ما به عنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره می‌کنیم:

الف: جلال الدین سیوطی به نقل از حاکم و ابن مرودیه و ابو نعیم، از جابر بن عبدالله، چنین نقل می‌کند:

«انفسنا و انفسکم»: رسول الله (صلی الله علیه و آله) و علی، و ابناءنا: الحسن و الحسین و نساءنا: فاطمة؛ مقصود از «انفسنا»[جان های ما]، علی بن ابی طالب است و «ابناءنا»[فرزندان ما] حسن و حسین و «نساءنا»[بانوان ما] فاطمه.»[4]

ب: فخرالدین رازی در تفسیر خود، پس از بیان روایت یاد شده می‌گوید:

«واعلم ان هذه الروایة کالمتفق علی صحتها بین اهل التفسیر و الحدیث؛ بدان که این روایت، به عنوان حدیثی است که اهل تفسیر و حدیث، بر صحت آن اتفاق نظر دارند».[5]

آن گاه چنین می‌گوید:

«المسألة الرابعة: هذه الایة دالة علی ان الحسن و الحسین (علیهما السلام) کانا ابنی رسول الله (صلی الله علیه و آله) وعد ان بدعوا ابناءه فدعا الحسن و الحسین فوجب ان یکون ابنیه؛ آیه یاد شده گواه این معناست که حسن و حسین (علیهما السلام) فرزندان پیامبر بودند؛ زیرا قرار بود رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، فرزندان خود را فرا بخواند، پس حسن و حسین را فراخواند».[6]

ج: ابوعبدالله قرطبی نیز، در تفسیر خود، این گونه آورده که:

«[ابناءنا] دلیل علی ان ابناء البنات یسمون ابناءاً؛ [ابناءنا] در سخن قرآن (در آیه یاد شده) گواه آن است که فرزندان دختر انسان، فرزندان انسان قلمداد می‌گردند.»[7]

3- سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روشن ترین گواه است بر این که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) فرزندان پیامبر گرامی‌اند.

و این جا به دو نمونه از سخنان آن حضرت اشاره می کنیم:

الف: رسول خدا، در مورد حسن و حسین فرمود:

«هذان ابنای من احبهما فقد احبنی؛ حسن و حسین، دو فرزند من هستند، هر که آن دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است».[8]

ب: و نیز پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) با اشاره به حسن و حسین (علیهما السلام) فرمود:

«ان ابنی هذین ریحانتی من الدنیا؛ این دو فرزند من، دو ریحانه من از دنیا هستند».[9]

در ترجمه فیض الاسلام نیز آمده است:

نیست محمّد صلّی اللَّه علیه و آله پدر (نسبی و خویشاوندی) هیچ یک از مردان (و زنان) شما (مانند زید ابن حارثه که آن سبب حرمت و ناروا بودن زن او گردد، و این حکم منافات ندارد با فرمایش پیغمبر اکرم که درباره حضرت امام حسن و امام حسین «صلوات اللَّه علیهما» فرموده: ابنای هذان امامان قاما او قعدا «این دو پسران من امام و پیشوایند، بایستند یا بنشینند یعنی امامت خود را آشکار سازند، یا تقیّه کنند و از دشمن بپرهیزند» زیرا اینان رجال آن حضرت بودند، نه رجال امّت) و لیکن او فرستاده خداست (و هر رسول و فرستاده خدای تعالی از روی مهربانی و پند دادن پدر امّت خود است، نه آنکه پدر اصلی ایشان باشد) و مهر پیغمبران (آخر آنان) است (که کتاب نبوّت و پیغمبری به او مهر شده و دیگری نتواند آن کتاب را گشود) و خدا به هر چیز (از مخلوقات و آفریده شدگان و چگونگی آنها) دانا است (پس از اینرو شایسته دانست که حضرت مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله خاتم النّبیّین و مهر پیغمبران باشد)

تفسیر:

ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیماً

شأن نزول: بعد از تزویج زینب، منافقان زبان طعن دراز کرده و گفتند این مردمان می‏‌گویند که زنان پسران بر شما حرام است و خود زن پسر خود را اختیار نموده و حال آنکه زید پسر خوانده حضرت بود نه پسر حضرت، چون آنها در نظر خود پسر خوانده را مثل پسر می‏‌دانستند، لذا ایراد نمودند. حق تعالی آیه شریفه را در رد قول آنها نازل فرمود:

ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ: نیست محمد (صلّی اللّه علیه و آله) در حقیقت پدر هیچ یک از مردان شما تا میان شما و حضرت مصاهرت (دامادی) متحقق گردد و بر او زن او حرام باشد بعد از طلاق، هم چنان که میان پدر و پسر می‏‌باشد.

تبصره: عمومیت این حکم منتقض به پسران صلبی حضرت: قاسم، طاهر و ابراهیم علیهم السّلام نمی‏‌شود زیرا که ایشان به حد رجال نرسیدند و داخل نیستند و بر تقدیر بلوغ ایشان، از رجال حضرت بودند نه از رجال امت و خطاب راجع به امت است به جهت رد ابوت حضرت نسبت به زید که متبنّی او بود. و ایضا منتقض به حضرت امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام) نمی‏‌شود به جهت بالغ نبودن ایشان در زمان حیات حضرت، و بر تقدیر بلوغ، از رجال حضرت بودند نه از رجال امت. و دیگر آنکه مراد ولد است نه ولد ولد، و نیز ایشان را پسر فرموده: (ابنای هذان ریحانتان من الدّنیا) این دو پسر من دو ریحان منند از دنیا[10] و نیز فرمود: (ابنای هذان امامان قاما او قعدا) این هر دو پسر من ‏امامند، خواه نشسته خواه ایستاده. و مروی است که حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در وقتی که در جنگ صفین به محمد بن حنفیه فرمود: (انت ابنی حقّا) تو پسر منی به حق. عرض کردند: یا علی حضرت حسن و حسین (علیهما السّلام) پسران تو نیستند؟ فرمود: (هما ابنا رسول اللّه) به جهت آنکه حضرت رسول فرمود (الا أنّ کلّ ابن بنت ینسبون الی ابیهم الّا اولاد فاطمة فانّی انا ابوهم) آگاه باشید هر پسر دختری را نسبت به پدرش کنند مگر فرزندان فاطمه که من پدر ایشانم.

پس در آیه، تمسکی نیست کسانی را که گویند حضرت حسنین (علیهما السّلام) فرزندان رسول خدا نیستند به جهت اضافه رجال به «کم»، و حضرت امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام) از رجال آن حضرتند نه از رجال امت. حاصل آن که حق تعالی رد قول منافقان کرده فرمود که: حضرت محمّد (صلی اللّه علیه و آله) به حسب حقیقت پدر هیچ یک از مردان شما نیست تا زید پسر صلبی او تواند بود[11]

________________________________________

[1] . انعام، آیات 84-85.

[2] . درالمنثور: ج 3، ص 28، طبع بیروت، در ذیل آیه یاد شده از سوره انعام

[3] . آل عمران، آیه 61.

[4] . درالمنثور: ج 2، ص 39، ط بیروت، در ذیل آیه یاد شده.

[5] . تفسیر «مفاتیح الغیب»: ج 2، ص 488، ط 1، مصر، سنه 1308 ه.

[6] . همان.

[7] . الجامع الاحکام القرآن: ج 4، ص 104، ط بیروت.

[8] . تاریخ مدینه دمشق، نگارش ابن عساکر، ترجمة الامام الحسین(علیه السلام): ص 59، ح 106، ط 1 بیروت.

[9] . مدرک سابق: ص 62، ح 112.

[10] . «به این مضمون بحار الانوار، ج 43 صفحات 316 (از ابن عمر)، 275 ذیل ح 42، و 262 ذیل ح 5 و نیز ص 264 روایت 13.».

[11] . ترجمه فیض الاسلام جلد 3 صفحه 835