• آیه مباهله
  • آیه مباهله

سيد و عاقب وقتى خود را در مناظره با پيامبر صلى الله عليه و آله محكوم ديدند، فورا مسئله مباهله را مطرح كردند و به گمان اينكه حضرت آن را قبول نخواهد كرد گفتند:
فاصله ما و تو درباره عيسى عليه السلام بيشتر مى شود، و اين امرى است كه از تو نمى پذيريم. پس بيا مباهله نماييم تا آشكار شود كداميك از ما به حق سزاوارتر است و لعنت پروردگار را بر دروغگويان قرار دهيم، زيرا اين كارى است كه امتهاى گذشته انجام داده اند و عبرت گرفته اند و نشانه اى زودرس است.
بلافاصله پس از سخنان سيد و عاقب، پيامبر صلى الله عليه و آله آيه 61 سوره آل عمران را به عنوان اعلام آمادگى براى مباهله تلاوت فرمود:
«فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّه  عَلَى الْكاذِبينَ»: «هر كس بعد از آنچه از علم برايت آمده با تو مخاصمه كرد بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا بخوانيم. سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم». سپس براى تأكيد بيشتر فرمود:
خداوند به من دستور داده خواسته شما را عملى نمايم و اگر شما بر سخن خود پايدار هستيد و اصرار مى نماييد مباهله كنم. همچنين خداى عزوجل به من خبر داده كه بعد از مباهله، عذاب بر كسى كه باطل باشد نازل مى شود و بدين وسيله حق از باطل روشن مى گردد.
اسقف اعظم و سيد و عاقب كه گمان نمى كردند حضرت در مقابل چنين پيشنهادى سريعا اعلام آمادگى كند، پس از مشورت با چند تن از مسيحيان گفتند: ما فردا با تو مباهله مى كنيم. حضرت فرمود:
با من مباهله كنيد! اگر راستگو باشم لعنت بر شما نازل مى شود و اگر دروغگو باشم بر من نازل مى شود.

در كنفرانس نجران، چهارمين كتابى را كه در حضور مردم باز كردند تا اخبار مربوط به پيامبر صلى الله عليه و آله را از آن بيابند تورات حضرت موسى عليه السلام بود.
در سِفر دوم تورات «محمد» خاتم پيامبران تا روز قيامت خوانده شده بود ونسل او از دخترش خبر داده شده بود. متنى كه قرائت شد چنين بود:
من در ميان عده اى از جاهلين فرستاده اى از فرزندان اسماعيل را مبعوث مى كنم؛ و كتابم را بر وى نازل مى نمايم و او را براى دينى ارزشمند بر تمام بندگانم مبعوث مى نمايم. حكمت خود را به او عطا مى كنم و او را به وسيله ملائكه و لشكرم كمك مى نمايم.
نسل او از دختر مبارك اوست كه من او را مبارك قرار دادم؛ و سپس نسل او از دو بچه شير اوست مانند اسماعيل و اسحاق كه همچون ريشه براى دو شعبه عظيم هستند. آنها را بيش از اندازه زياد خواهم كرد، و از خانواده آنها دوازده قيام كننده است. به وسيله محمد و آن چه از حجت و حكمت بر او فرستاده ام دين خود را كامل مى كنم، و به وسيله او پيامبران و فرستادگانم را خاتمه مى دهم، و در پايانِ روزگارِ محمد و امتِ او قيامت بر پا مى شود.

مسيحيان نجران پس از قرار مباهله با پيامبر صلى الله عليه و آله براى روز 24 ذى الحجة، به سوى منزلگاه خود در مدينه حركت كردند. آنان در بين راه به يكديگر مى گفتند:
بنگريد فردا به وسيله چه كسانى با شما مباهله مى كند: آيا به وسيله تمام پيروانش، يا فقط كسانى كه مقام و شخصيت اجتماعى دارند، و يا به وسيله كسانى كه اهل خشوع و عبادت هستند و در دين انتخاب شده اند، كه اين افراد كم هستند.
اگر با زيادى جمعيت و قدرتمندان آنها نزد شما آمد، همانند پادشاهان براى فخر فروشى و مباهات آمده و پيروزى از آنِ او نخواهد بود و شما پيروز مى شويد. اما اگر با افراد كمى كه اهل خشوع هستند آمد، بدانيد كه اين روش انبيا و برگزيدگان و كسانى است كه آنها براى مباهله مى آورند. در آن صورت بپرهيزيد از اينكه به مباهله با آنان اقدام نماييد.
سيد و عاقب كه بيش از همه از مباهله وحشت داشتند به همراهان خود گفتند:
اگر با قوم خود به مباهله ما بيايد با او مباهله مى كنيم؛ اما اگر فقط با اهل بيتش بيايد با او مباهله نمى كنيم؛ چرا كه او اهل بيتش را در معرض خطر قرار نمى دهد مگر آنكه از راستگو بودن خود مطمئن باشد.
اسقف اعظم نيز گفت: اگر فردا محمد با اهل و خانواده اش آمد از مباهله پرهيز كنيد، اما اگر با اصحابش آمد با او مباهله كنيد كه در آن صورت بر پايه اى استوار نيست.

ماجرايى كه از نامه پيامبر صلى الله عليه و آله به نجرانيان آغاز شد، مراحل حساس و سرنوشت ساز خود را طى كرد. در مرحله اول اوصاف پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيتش عليهم السلام از روى متون كتب آسمانى در برابر مردم نجران قرائت شد.
در مرحله بعد نمايندگانى به مدينه آمدند، و اقرار كردند كه تمام اوصاف حضرت با آنچه در كتب انبيا آمده تطبيق كامل دارد.
در مرحله سوم ريشه هاى انحراف در دين مسيحيت مطرح و ابطال گرديد.
در چهارمين مرحله مباهله به ميان آمد و در مرحله پنجم براى اولين بار در تاريخ اسلام حكم جزيه بنيان گذارى شد.
در مجموع اين مراحل حجت الهى بر مردم كامل شد و خداوند پشتيبانى خود از پيامبرش را به همه نشان داد، و بر همگان معلوم ساخت كه محمد و آل محمد عليهم السلام عصاره وجودند كه همه موجودات را به بركت آنان خلق فرموده و انبيا وعده آمدن آنان را داده اند، و اكنون آن انوار الهى قدم به اين جهان گذارده اند، و همه انبيا و اوصيا در انتظار قائم آل محمد حضرت مهدى صاحب الزمان عجل اللّه  فرجه وعده ظهور آن حضرت را به پيروان خويش داده اند.

در برنامه الهىِ مباهله، لحظه به لحظه ماجرا به دستور مستقيم خداوند پيش مى رفت. در مرحله اول آيه 61 سوره آل عمران به عنوان دستور صريح مباهله نازل شد:
«فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّه  عَلَى الْكاذِبينَ»: «هر كس بعد از آنچه از علم برايت آمده با تو مخاصمه كرد بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا بخوانيم. سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
در مرحله دوم براى تعيين «ابناء» و«نساء» و «انفس» جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و دستور آورد:
تو و وصيت و دو نوه ات و دخترت براى مباهله بيرون رويد و با نصاراى نجران مباهله كنيد، و اين دعا را هنگام مباهله بخوانيد: «اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِاَبْهاهُ وَ كُلِّ بَهائِكَ بَهِىٌّ. اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّهِ ...».
با اين دستور آسمانى پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين عليهم السلام اطلاع داد كه فردا صبح براى مباهله آماده باشند.

كتابى كه خواندن آن در كنفرانس نجران بسيار مهم مى نمود «انجيل» بود، كه مسيحيان گمان نمى كردند در آن اخبارى درباره پيامبر صلى الله عليه و آله باشد؛ زيرا تا آن روز چنين قسمتهايى از آن براى مردم خوانده نمى شد. متنى كه در انجيل خبر از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله مى داد چنين بود:
اى عيسى و اى پسر بانوى طاهره و بتول، سخن مرا بشنو و در امر من جديّت كن. كتاب را با قوت بگير و آن را براى مردم سوريه تفسير كن و به آنها خبر ده: «من خدايى هستم كه جز من پروردگارى نيست. من حى قيوم هستم كه تغيير پيدا نمى كنم و فناپذير نيستم. به من ايمان بياوريد و به پيامبر امّىِ من كه در آخر الزمان پيامبر رحمت خواهد بود و معجزه اولين و آخرين است. او از نظر خلقت اول پيامبران و از نظر بعثت آخر پيامبران است. او عاقبِ حاشر است، و بنى اسرائيل را به او بشارت بده».
حضرت عيسى عليه السلام عرض كرد: اى صاحب روزگاران و اى عالم غيبها، اين بنده صالح كيست كه قلبم او را دوست دارد اما چشمانم او را نديده است؟ خداوند فرمود: او بنده خالص من و فرستاده ام است كه با دست خود در راه من جهاد مى نمايد. سخن او با عملش و باطن وى با ظاهرش موافق است.

شعبى مى گويد: در شهر واسط عراق در روز عيد قربان همراه حجاج ثقفى بودم. او پس از نمازِ عيد مرا فراخواند و گفت: امروز روز عيد قربان است و مى خواهم مردى از اهل عراق را قربانى كنم! ولى مى خواهم تو حاضر باشى و سخن او را بشنوى تا بدانى كه من درباره او كار درستى انجام مى دهم!!
سپس دستور داد بساطى گستردند و جلاد را احضار كرد. آنگاه فرمان داد «يحيى بن يعمر» را كه از شيعيان خاص اميرالمؤمنين عليه السلام بود و در زندان او محبوس بود حاضر كنند.
حجاج از او پرسيد: از كجا گمان مى كنى كه حسن و حسين از نسل پيامبرند؟ يحيى گفت: گمان نمى كنم، بلكه به اين مطلبِ حق اعتقاد دارم!

حجاج پرسيد: با كدام دليل حقى قائل شده اى؟ يحيى گفت: از كتاب خدا!
حجاج گفت: نكند كلام خداوند را مى گويى كه «فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّه عَلىَ الكاذِبينَ»، و اينكه پيامبر براى مباهله على و فاطمه و حسن و حسين را آورد؟

در منطقه نجران بين دو روستاى «القابل» و «رجله» در منطقه «دلهام» كه كوه «رِيْر» از سمت جنوب بر آن مشرف است، آثار زيادى از قلعه اخدود، كليسا و سنگ نبشته هاى باستانى يافت شده كه تا كنون خواندن سنگ نبشته ها ميسر نشده است.
همچنين در 40 كيلومترى شمال شهر «اخدود» در سمت جنوبى وادى نجران، آثار باقيمانده كعبه نجران در دامنه كوه صخره اى «تصلال» قرار دارد.
در گذشته، آثار باستانى بيش از امروز بود ولى با  كند و كاو اشخاص سودجو اين منطقه تخريب شده است. از خرابه هاى قلعه اخدود مجسمه هاى طلايى كوچكى نيز يافت شده است.
آثار كعبه نجران و اصحاب اخدود در روز پنجم شعبان 1400 قمرى مورد بازديد عاتق بن غيث بلادى جغرافيدان حجازى قرار گرفته است. او طى يك سفر اكتشافى، در نجران به جستجوى اين آثار پرداخته، و شرح سفر خود را در كتابى به نام «بين مكة و حضرموت» نگاشته است.

با قرار پيامبر صلى الله عليه و آله و نجرانيان بر مباهله، آن حضرت در تدارك آماده سازى محلى مناسب براى اجراى آن بود كه هم ظرفيت انبوه مردم را داشته باشد، و هم همگان بتوانند شاهد مراسم باشند و طرفين مباهله كننده را ببينند.
با صلاحديد آن حضرت محلى در نزديكى بقيع انتخاب شد كه دو درخت در آنجا بود. جلوى درختها مكان باز وسيعى قرار داشت كه براى اجتماع مردم مناسب بود. حضرت دستور داد سراغ آن دو درخت رفته و بين آنها را جارو كنند. نزديكى صبح پارچه مشكى نازكى را بر روى آن درختان همانند سايبان انداختند.
فردا صبح با رسيدن پنج تن عليهم السلام به زير سايبان، پيامبر صلى الله عليه و آله بر كمان خود كه «نبع» نام داشت تكيه داد و دست راست را به سوى آسمان گرفت. سپس
انگشتانش را از هم باز كرد و در همان حال فرمود:
خدايا، اينان اهل بيت من و خاصان من هستند. هر گونه بدى را از ايشان دور كن و آنان را پاك گردان. خدايا، اين (على) منظور از «نفسى» است؛ و او نزد من همتاى نفس من است. خدايا، اين (فاطمه) منظور از «نسائى» است و او افضل زنان جهان است. خدايا، اين دو (حسن و حسين) فرزندان و نوه هاى منند. من با هر كس كه با اينان جنگ كند روى جنگ دارم و با هر كس كه با اينان دوست باشد دوستم.

نجران يكى از شش وادى است كه بارانهاى دامنه هاى شرقى كوههاى جنوبى عربستان در آن جريان مى يابد. اين منطقه در سرزمين مسطّحى است كه دو سوى آن كوههاى «عسير» قرار دارند و از وسط منطقه سيلهاى «صعده»، «همدان» و «جماعه» جريان مى يابد و در جنوب كوه «رعوم» در تنگه نجران به هم مى پيوندد.
منطقه نجران به دليل رود پر آبى كه در وسط آن جريان دارد، يكى از مكانهاى آباد منطقه به شمار مى رود. اين رود، سرسبزى و طراوت منطقه را تأمين كرده و باعث زراعت و باغدارى آن در سطح عالى شده است. رشته كوهها نيز علت مؤثرى بر آب و هواى لطيف آنجا هستند.
از نمونه هاى جالب كشاورزى در نجران دو ميوه مخصوص است كه در هيچ سرزمينى جز آنجا به دست نمى آيد:
1. نوعى بالنگ كه مزه ترش ندارد و از عسل شيرين تر است.
2. نوعى خرما به نام «مُدَبَّس» كه يك دانه آن به اندازه كف دست است.

در روز موعود مباهله، پس از نماز صبح پيامبر صلى الله عليه و آله از محراب برخاست و بر در خانه اميرالمؤمنين عليه السلام آمد كه به مسجد باز مى شد. سپس در آنجا توقف نمود تا هنگامى كه آفتاب طلوع كرد.
با طلوع آفتابِ روزِ سه شنبه 24 ذى الحجة سال نهم هجرى مطابق با سال 631 ميلادى، پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى محل مباهله حركت كرد در حالى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در سمت راست حضرت قرار داشت و دست او در دست پيامبر صلى الله عليه و آله بود. امام حسن و امام حسين عليهماالسلام نيز در سمت چپ پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشتند و حضرت زهرا عليهاالسلام پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله بود.
آن روزها پيامبر صلى الله عليه و آله 61 سال و اميرالمؤمنين عليه السلام 31 سال و حضرت زهرا عليهاالسلام 16 سال و امام حسن عليه السلام 7 سال و امام حسين عليه السلام 6 سال داشتند.
بر دوش اهل بيت عليهم السلام حلّه هايى بود، و بر دوش پيامبر صلى الله عليه و آله عباى نازكى بافته از موى مشكى بود. پيامبر صلى الله عليه و آله در حال حركت به دختر و داماد و نوه هاى خود
فرمود: «هنگامى كه من دعا كردم شما آمين بگوييد».

«مسجد مباهله» محلى است كه پيامبر و اهل بيت عليهم السلام در روز مباهله براى انجام مراسم آنجا را به عنوان جايگاه آماده كردند، و بين دو درخت را سايبانى
زدند و در زير آن اجتماع نمودند.
در آن مكان مقدس، مسجد مباهله به عنوان يادگار آن روز ساخته شد كه «مسجد الاجابة» هم به آن مى گويند. اين نام به ياد روزى است كه بر همه معلوم شد اگر اهل بيت عليهم السلام دست دعا را بالا برند خداوند حتما اجابت خواهد كرد.
اين مسجد بارها خراب شده، و بعد از آن تعمير و بازسازى گرديده است.
امروزه ساختمان جديد آن بنا شده كه دو رواق و يك صحن دارد.
هم اكنون مسجد مباهله در سمت راست شارع ستين (ملك فيصل) در مدينه منوره قرار دارد. اين خيابان در مجاورت ضلع شمال شرقى بقيع است. فندق الدخيل در سمت راست و مستشفى الولادة و الاطفال در سمت چپ آن واقع شده، و مسجد مباهله حدود صد متر از فندق الدخيل بالاتر است.

logo-samandehi تارنمای اختصاصی موضوع مباهله
مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت مباهله
تمامی حقوق برای مؤلفین و دست اندرکاران محفوظ است.
استفاده از محتوای تارنما، با ذکر منبع بلامانع است.