• آیه مباهله
  • آیه مباهله

در برنامه الهىِ مباهله، لحظه به لحظه ماجرا به دستور مستقيم خداوند پيش مى رفت. در مرحله اول آيه 61 سوره آل عمران به عنوان دستور صريح مباهله نازل شد:
«فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّه  عَلَى الْكاذِبينَ»: «هر كس بعد از آنچه از علم برايت آمده با تو مخاصمه كرد بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا بخوانيم. سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
در مرحله دوم براى تعيين «ابناء» و«نساء» و «انفس» جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و دستور آورد:
تو و وصيت و دو نوه ات و دخترت براى مباهله بيرون رويد و با نصاراى نجران مباهله كنيد، و اين دعا را هنگام مباهله بخوانيد: «اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِاَبْهاهُ وَ كُلِّ بَهائِكَ بَهِىٌّ. اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّهِ ...».
با اين دستور آسمانى پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين عليهم السلام اطلاع داد كه فردا صبح براى مباهله آماده باشند.

كتابى كه خواندن آن در كنفرانس نجران بسيار مهم مى نمود «انجيل» بود، كه مسيحيان گمان نمى كردند در آن اخبارى درباره پيامبر صلى الله عليه و آله باشد؛ زيرا تا آن روز چنين قسمتهايى از آن براى مردم خوانده نمى شد. متنى كه در انجيل خبر از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله مى داد چنين بود:
اى عيسى و اى پسر بانوى طاهره و بتول، سخن مرا بشنو و در امر من جديّت كن. كتاب را با قوت بگير و آن را براى مردم سوريه تفسير كن و به آنها خبر ده: «من خدايى هستم كه جز من پروردگارى نيست. من حى قيوم هستم كه تغيير پيدا نمى كنم و فناپذير نيستم. به من ايمان بياوريد و به پيامبر امّىِ من كه در آخر الزمان پيامبر رحمت خواهد بود و معجزه اولين و آخرين است. او از نظر خلقت اول پيامبران و از نظر بعثت آخر پيامبران است. او عاقبِ حاشر است، و بنى اسرائيل را به او بشارت بده».
حضرت عيسى عليه السلام عرض كرد: اى صاحب روزگاران و اى عالم غيبها، اين بنده صالح كيست كه قلبم او را دوست دارد اما چشمانم او را نديده است؟ خداوند فرمود: او بنده خالص من و فرستاده ام است كه با دست خود در راه من جهاد مى نمايد. سخن او با عملش و باطن وى با ظاهرش موافق است.

شعبى مى گويد: در شهر واسط عراق در روز عيد قربان همراه حجاج ثقفى بودم. او پس از نمازِ عيد مرا فراخواند و گفت: امروز روز عيد قربان است و مى خواهم مردى از اهل عراق را قربانى كنم! ولى مى خواهم تو حاضر باشى و سخن او را بشنوى تا بدانى كه من درباره او كار درستى انجام مى دهم!!
سپس دستور داد بساطى گستردند و جلاد را احضار كرد. آنگاه فرمان داد «يحيى بن يعمر» را كه از شيعيان خاص اميرالمؤمنين عليه السلام بود و در زندان او محبوس بود حاضر كنند.
حجاج از او پرسيد: از كجا گمان مى كنى كه حسن و حسين از نسل پيامبرند؟ يحيى گفت: گمان نمى كنم، بلكه به اين مطلبِ حق اعتقاد دارم!

حجاج پرسيد: با كدام دليل حقى قائل شده اى؟ يحيى گفت: از كتاب خدا!
حجاج گفت: نكند كلام خداوند را مى گويى كه «فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا وَ اَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّه عَلىَ الكاذِبينَ»، و اينكه پيامبر براى مباهله على و فاطمه و حسن و حسين را آورد؟

در منطقه نجران بين دو روستاى «القابل» و «رجله» در منطقه «دلهام» كه كوه «رِيْر» از سمت جنوب بر آن مشرف است، آثار زيادى از قلعه اخدود، كليسا و سنگ نبشته هاى باستانى يافت شده كه تا كنون خواندن سنگ نبشته ها ميسر نشده است.
همچنين در 40 كيلومترى شمال شهر «اخدود» در سمت جنوبى وادى نجران، آثار باقيمانده كعبه نجران در دامنه كوه صخره اى «تصلال» قرار دارد.
در گذشته، آثار باستانى بيش از امروز بود ولى با  كند و كاو اشخاص سودجو اين منطقه تخريب شده است. از خرابه هاى قلعه اخدود مجسمه هاى طلايى كوچكى نيز يافت شده است.
آثار كعبه نجران و اصحاب اخدود در روز پنجم شعبان 1400 قمرى مورد بازديد عاتق بن غيث بلادى جغرافيدان حجازى قرار گرفته است. او طى يك سفر اكتشافى، در نجران به جستجوى اين آثار پرداخته، و شرح سفر خود را در كتابى به نام «بين مكة و حضرموت» نگاشته است.

با قرار پيامبر صلى الله عليه و آله و نجرانيان بر مباهله، آن حضرت در تدارك آماده سازى محلى مناسب براى اجراى آن بود كه هم ظرفيت انبوه مردم را داشته باشد، و هم همگان بتوانند شاهد مراسم باشند و طرفين مباهله كننده را ببينند.
با صلاحديد آن حضرت محلى در نزديكى بقيع انتخاب شد كه دو درخت در آنجا بود. جلوى درختها مكان باز وسيعى قرار داشت كه براى اجتماع مردم مناسب بود. حضرت دستور داد سراغ آن دو درخت رفته و بين آنها را جارو كنند. نزديكى صبح پارچه مشكى نازكى را بر روى آن درختان همانند سايبان انداختند.
فردا صبح با رسيدن پنج تن عليهم السلام به زير سايبان، پيامبر صلى الله عليه و آله بر كمان خود كه «نبع» نام داشت تكيه داد و دست راست را به سوى آسمان گرفت. سپس
انگشتانش را از هم باز كرد و در همان حال فرمود:
خدايا، اينان اهل بيت من و خاصان من هستند. هر گونه بدى را از ايشان دور كن و آنان را پاك گردان. خدايا، اين (على) منظور از «نفسى» است؛ و او نزد من همتاى نفس من است. خدايا، اين (فاطمه) منظور از «نسائى» است و او افضل زنان جهان است. خدايا، اين دو (حسن و حسين) فرزندان و نوه هاى منند. من با هر كس كه با اينان جنگ كند روى جنگ دارم و با هر كس كه با اينان دوست باشد دوستم.

نجران يكى از شش وادى است كه بارانهاى دامنه هاى شرقى كوههاى جنوبى عربستان در آن جريان مى يابد. اين منطقه در سرزمين مسطّحى است كه دو سوى آن كوههاى «عسير» قرار دارند و از وسط منطقه سيلهاى «صعده»، «همدان» و «جماعه» جريان مى يابد و در جنوب كوه «رعوم» در تنگه نجران به هم مى پيوندد.
منطقه نجران به دليل رود پر آبى كه در وسط آن جريان دارد، يكى از مكانهاى آباد منطقه به شمار مى رود. اين رود، سرسبزى و طراوت منطقه را تأمين كرده و باعث زراعت و باغدارى آن در سطح عالى شده است. رشته كوهها نيز علت مؤثرى بر آب و هواى لطيف آنجا هستند.
از نمونه هاى جالب كشاورزى در نجران دو ميوه مخصوص است كه در هيچ سرزمينى جز آنجا به دست نمى آيد:
1. نوعى بالنگ كه مزه ترش ندارد و از عسل شيرين تر است.
2. نوعى خرما به نام «مُدَبَّس» كه يك دانه آن به اندازه كف دست است.

در روز موعود مباهله، پس از نماز صبح پيامبر صلى الله عليه و آله از محراب برخاست و بر در خانه اميرالمؤمنين عليه السلام آمد كه به مسجد باز مى شد. سپس در آنجا توقف نمود تا هنگامى كه آفتاب طلوع كرد.
با طلوع آفتابِ روزِ سه شنبه 24 ذى الحجة سال نهم هجرى مطابق با سال 631 ميلادى، پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى محل مباهله حركت كرد در حالى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در سمت راست حضرت قرار داشت و دست او در دست پيامبر صلى الله عليه و آله بود. امام حسن و امام حسين عليهماالسلام نيز در سمت چپ پيامبر صلى الله عليه و آله قرار داشتند و حضرت زهرا عليهاالسلام پشت سر پيامبر صلى الله عليه و آله بود.
آن روزها پيامبر صلى الله عليه و آله 61 سال و اميرالمؤمنين عليه السلام 31 سال و حضرت زهرا عليهاالسلام 16 سال و امام حسن عليه السلام 7 سال و امام حسين عليه السلام 6 سال داشتند.
بر دوش اهل بيت عليهم السلام حلّه هايى بود، و بر دوش پيامبر صلى الله عليه و آله عباى نازكى بافته از موى مشكى بود. پيامبر صلى الله عليه و آله در حال حركت به دختر و داماد و نوه هاى خود
فرمود: «هنگامى كه من دعا كردم شما آمين بگوييد».

«مسجد مباهله» محلى است كه پيامبر و اهل بيت عليهم السلام در روز مباهله براى انجام مراسم آنجا را به عنوان جايگاه آماده كردند، و بين دو درخت را سايبانى
زدند و در زير آن اجتماع نمودند.
در آن مكان مقدس، مسجد مباهله به عنوان يادگار آن روز ساخته شد كه «مسجد الاجابة» هم به آن مى گويند. اين نام به ياد روزى است كه بر همه معلوم شد اگر اهل بيت عليهم السلام دست دعا را بالا برند خداوند حتما اجابت خواهد كرد.
اين مسجد بارها خراب شده، و بعد از آن تعمير و بازسازى گرديده است.
امروزه ساختمان جديد آن بنا شده كه دو رواق و يك صحن دارد.
هم اكنون مسجد مباهله در سمت راست شارع ستين (ملك فيصل) در مدينه منوره قرار دارد. اين خيابان در مجاورت ضلع شمال شرقى بقيع است. فندق الدخيل در سمت راست و مستشفى الولادة و الاطفال در سمت چپ آن واقع شده، و مسجد مباهله حدود صد متر از فندق الدخيل بالاتر است.

در روز 24 ذى الحجة كه وعده مباهله بود با اينكه مسيحيان مباهله را پيش كشيده و پيگير آماده سازى محل مباهله بودند و جا داشت زودتر از پيامبر صلى الله عليه و آله در آنجا حاضر باشند، ولى از وحشت جرئت حركت در خود نمى ديدند و درمانده شده بودند.
آنان به قدرى تأخير كردند كه پيامبر صلى الله عليه و آله سراغ سيد و عاقب فرستاد و آنان را به محل مباهله فراخواند. مسيحيان در حالى كه اسقف اعظم پيشاپيش آنان حركت مى كرد خارج شدند.
سيد و عاقب نيز با دو پسر خود «صبغة المحسن» و «عبدالمنعم» و دو دختر خود «ساره» و «مريم» بيرون آمدند، در حالى كه لباسهاى مزين پوشيده بودند و يكى از پسران دو عدد دُرّ از خود آويخته بود كه هر كدام به اندازه تخم كبوتر بود!
به دنبال اسقف اعظم و سيد و عاقب، اشراف و سواران بنى الحارث بن كعب در زيباترين لباسها و زينتها سوار بر مركب به سوى محل مباهله ـ كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آنجا منتظر بود ـ مى آمدند.
در بين راه مسيحيان به تزلزل افتادند و وحشت از مباهله آنان را فراگرفت و چند نفر نيز آنان را از مباهله بر حذر داشتند، تا آنكه با مشاهده پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيتش توقف كردند و قدم از قدم برنداشتند.

در آخرين لحظاتى كه قرار بود مباهله انجام شود، شرحبيل بن وداعه كه اولين مشاور اسقف اعظم بود و نظر وى در همه موارد بر نظرات ديگر ترجيح داده مى شد، به نمايندگان نجران كه در چند قدمى جايگاه مباهله بودند گفت:
شما مى دانيد كه اگر بالا و پايين اين بيابان پر از نجرانيان شود، وارد كارى نمى شوند و حركتى نمى كنند مگر با نظر من! بخدا قسم اگر اين شخص از پيش خود برانگيخته شده باشد و ما اولين افراد از عرب باشيم كه در چشم او طعن مى زنيم و امر او را رد مى كنيم؛ اين كار ما از سينه او و اصحابش بيرون نخواهد رفت تا ضربه هلاك كننده اى بر ما وارد كنند، و اين در حالى است كه ما
نزديك ترين همسايه عرب آنان هستيم. اما اگر اين مرد، پيامبر فرستاده شده از سوى خدا باشد و ما با او مباهله كنيم، مو و ناخنى از ما روى زمين نخواهد ماند مگر آنكه نابود مى شود.
نجرانيان به او گفتند: پس نظرت چيست؟ شرحبيل با پيش بينى كه كرده بود به خود جرئت داد و با صراحت پاسخ داد: «نظر من اين است كه جزيه را بپذيريم و خود او را حَكَم قرار دهيم تا مقدار آن را تعيين كند، زيرا من او را مردى مى بينم كه هرگز حُكم بى حساب نمى كند»!

دو نفر به نامهاى «جرير» و «عبدة بن مُسَهَّر» در كعبه نجران زندگى مى كردند كه رفاقتى شديد با هم داشتند.
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در مكه مبعوث شد جرير به عبده گفت: من تصميمى دارم كه بدون مشورت تو آن را انجام نمى دهم. در حجاز پيامبرى ظهور كرده كه از آسمان به او وحى مى شود و به خدا دعوت مى كند. بايد درباره او تحقيق كنيم. آن دو پس از مشورت تصميم گرفتند نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بيايند. لذا بار سفر بستند و به مكه آمدند.
هنگامى كه خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدند ، عبده به حضرت عرض كرد: اگر در نبوت خود صادق هستى به من خبر ده كه آمده ام درباره چه چيزى از تو سؤال كنم؟ فرمود: درباره شمشيرت و پسرت و اسبت. بزودى اسب خود را پيدا مى كنى، ولى درباره پسرت صبر پيشه كن كه مالك بن نجده او را به قتل رسانده، و شمشيرت نزد ابن مسعده است. اسب خود را در راه خدا قرار بده، و اگر زمانى را كه مردم مرتد مى شوند درك كردى با قبيله كنده مباش و پيمانت را مشكن.
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله از او پرسيد: خانه و محل سكونت تو كجاست؟ پاسخ داد:
در كعبه نجران.

همچنان كه نجرانيان به سوى جايگاه مباهله پيش مى آمدند جوانى از يهود كه تصميم داشت مسيحيان را از مباهله بازدارد پيش آمد. او رو به مسيحيان كرد و گفت:
واى بر شما! آيا در همين گذشته نزديك برادران شما نبودند كه به ميمونها و خوكها مسخ شدند؟ مباهله نكنيد!
همچنين جوانى از منتخبين و صاحبان علم نصارى، عظمت پيامبر صلى الله عليه و آله را از كتب انبيا يادآور شد و به آنان گفت:
واى بر شما! اين مباهله را انجام ندهيد. آنچه در «جامعه» از صفات او يافتيد به ياد آوريد. بخدا قسم، شما به خوبى مى دانيد كه او راستگوست. زمان شما به زمان برادرانتان كه به ميمون و خوك مسخ شدند نزديك است.

logo-samandehi تارنمای اختصاصی موضوع مباهله
مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت مباهله
تمامی حقوق برای مؤلفین و دست اندرکاران محفوظ است.
استفاده از محتوای تارنما، با ذکر منبع بلامانع است.