کیهان/18990، نويسنده:حامد علي اكبرزاده
دعوت پيامبر از مسيحيان نجران براي پذيرش اسلام
بيست و چهارم ذي الحجه سالروز واقعه اي مهم در صدر اسلام است. پس از فتح مكه آوازه اسلام سراسر جزيره العرب را فراگرفته بود و گروه ها و هيئت هاي متعددي پس از سال هشتم هجري براي آشنايي با اسلام به مدينه سفر مي كردند. در سال نهم هجري اين مراجعات به حد اعلاي خود رسيد تا آنجا كه اين سال را «عام الوفود» ناميدند. اين مسئله پيامبر اسلام را بر آن داشت تا نامه ها و نمايندگاني ويژه را براي دعوت به اسلام به سوي زمامداران و پادشاهان و بزرگان كشورها و اقوام مختلف روانه سازد.
به واقع حضور نمايندگان اقوام و گروه هاي مختلف در مدينه نشان دهنده نفوذ اسلام درميان مردمان نقاط دور دست و فرصتي مناسب براي گسترش مرزهاي ايماني مسلمانان بود.
حال سال دهم هجري است، يكي از اقوامي كه مورد توجه رسول خدا قرار مي گيرد مسيحيان نجران هستند، نجران نقطه اي است درميان سرزمين حجاز و يمن و پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در نامه اي به اسقف نصاراي اين منطقه آنان را اينچنين به اسلام دعوت مي كند:
«شما را از ولايت بندگان نهي كرده و به پرستش خدا دعوت مي كنم، از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد گرديد.»
اسقف مسيحيان نجران هنگامي كه اين نامه را دريافت مي كند، شورايي از همكيشان و نزديكان خود تشكيل مي دهد تا پاسخي مناسب براي اين پيام الهي بيابند. نتيجه بحث هاي جمع، اين مي شود كه هياتي از بزرگان مسيحي نجران براي ملاقات رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به مدينه سفر كند، زيرا پيامبر از آنان خواسته بود يا دعوت اسلام را بپذيرند و يا براساس امرالهي به حكومت اسلامي جزيه پرداخت كنند و درغير اينصورت بايد آماده جنگ باشند.
بزرگان نصاراي نجران هنگامي كه به مدينه مي رسند با لباس هاي فاخر و زيور آراسته براي ملاقات رسول الله اجازه مي خواهند، پيامبر آنان را نمي پذيرد، براي اطلاع از اين واكنش به سفارش صحابه، خدمت علي عليه السلام مي رسند، علي(علیه السلام) نيز علت اين برخورد پيامبر را ظاهر و لباس هاي آنان مي خواند و مي خواهد كه آنان با لباس هاي ساده و بدون زر و زيور بر رسول خدا وارد شوند. اين توصيه علي(علیه السلام) كه حافظ اسرار پيامبر است، مؤثر واقع مي شود و رحمه عالميان اين بار نصاراي نجران را به حضور مي پذيرد.
بزرگان گروه مسيحي، بحث و مناظره را با رسول گرامي اسلام آغاز مي كنند؛ نخست از نظر پيامبر درباره حضرت مسيح(علیه السلام) سؤالاتي مي كنند، رسول الله در پاسخ، او را بنده و مخلوق خدا مي داند كه در رحم مريم پديد آورد و مخصوص خود گردانيد. آنان پرسيدند: آيا براي او پدري سراغ داري در حاليكه مريم بدون آنكه شوهري داشته باشد، چنين فرزندي را به دنيا آورد.
اينجاست كه خداي متعال بر رسول خود وحي مي كند كه: «ان مثل عيسي عندالله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون» (59 آل عمران)
«مثل عيسي در نزد خدا، همچون آدم است كه او را از خاك آفريد و سپس به او فرمود: موجود باش، او هم فورا موجود شد.
يعني اي رسول به آنها بگو اگر دوشيزه بودن مريم نشانه اين است كه عيسي فرزند خداست پس بايد درباره آدم(علیه السلام) نيز اين سخن را گفت چرا كه او نيز بدون هيچ پدري و مادري به عرصه گيتي پاگذاشته است.
دستور خداوند به انجام مباهله
علماي مسيحيان نجران كه پاسخي درباره منطق الهي پيامبر نداشتند اعتراف به اشتباه خود نمي كنند و وحي الهي اينچنين ادامه مي يابد:
«الحق من ربك فلاتكن من الممترين فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناء كم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الكاذبين» (60 و 61 آل عمران)
«اين ها حقيقتي است از جانب پروردگار تو، بنابراين از ترديد كنندگان مباش، هرگاه بعداز علم و دانشي (وحي) كه به تو رسيده، بازكساني با تو به ستيز و مجادله برخيزند بگو بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس و جان هاي خود دعوت كنيم و شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را براي دروغگويان قرار دهيم.»
خداوند متعال دراين آيه پيامبر را به مباهله با مسيحيان امر مي كند.
حقيقت مباهله
مباهله در اينجا به اين معني است كه پيامبر و مسيحيان نجران با نزديكان خود كه در آيه قرآن ذكر شد در زماني معين در صحرا به دعا و نيايش بپردازند و هر كدام مخالف يكديگر را لعن و نفرين كنند و عذاب الهي را براي طرف مقابل بخواهند، تا اينكه خداوند با عذاب خود گروه حق را از باطل جدا كند و باطل را به سزاي خود برساند.
روز مباهله فرا مي رسد، مسيحيان تصميم مي گيرند كه اگر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فرزندان و خاندان خود را كه گرامي ترين انسان ها نزد اويند براي مباهله به همراه آورد از اين كار پرهيز كنند زيرا اين كار نشان از حقانيت او دارد، اما اگر با اصحاب و ياران خود وارد اين عرصه شد با او مباهله نمايند.
پيامبر در زمان مقرر به ميعادگاه مباهله وارد مي شود، دست در دست امام حسن(علیه السلام) فرزند عزيز خود و حسين نيز در آغوش رسول خدا، علي(علیه السلام) در كنارش و فاطمه به دنبال پيامبر روانه هستند. با اين كار، پيامبر مي خواهد بگويد كه حسن و حسين فرزندان من، فاطمه زن برگزيده خاندان رسالت و بهترين زنان عالم و علي نيز جان ونفس من است.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دستان خود را براي دعا بالا مي آورد، اسقف مسيحيان نجران وقتي از نسبت علي، فاطمه و حسنين با پيامبر آگاه مي شود و چهره هاي نوراني اهل بيت نبوت را مي بيند، ترس سراسر وجودش را فرا مي گيرد و همراهان خود را از تصميم مباهله منصرف مي كند و مي گويد: چهره هايي را مي بينم كه هر گاه دست به دعا بلند كنند و از خدا بخواهند، بزرگترين كوه ها را از جا بكند، كوه ها فورا كنده مي شوند. حال كه نزديكان و عزيزان خود را به مباهله آورده معلوم مي شود كه بر حق است زيرا اگر اين چنين نبود آنان را در اين عرصه حاضر نمي كرد و من نيز اگر مي توانستم اسلام مي آوردم. اكنون از مباهله با اينان بپرهيزيد كه من به نتيجه آن خوشبين نيستم.
اين گونه بود كه مسيحيان نجران از مباهله با پيامبر و اهل بيت عصمت(علیه السلام) پشيمان شده و حاضر مي شوند به حكومت اسلامي مدينه النبي جزيه پرداخت كنند.
دستاوردهاي مباهله
واقعه مباهله از چند جهت داراي اهميت است، نخست اينكه، مباهله باعث شد تا بار ديگر حقانيت اسلام در برابر ساير اديان الهي ثابت شود، اما آنچه كه به اين واقعه اهميت بيش از پيش و قابل توجهي مي دهد مساله فضايل علي(علیه السلام) و اهل بيت عصمت و طهارت(علیه السلام) است. ائمه معصومين(علیه السلام) بارها و بارها در مقاطع مختلف براي اثبات حقانيت و بيان فضايل آل الله به اين واقعه اشاره كرده اند.
مباهله، فضيلتي عظيم بود براي علي(علیه السلام) به عنوان جان پيامبر، فاطمه(س) به عنوان برترين زنان امت اسلام و حسنين(علیه السلام) فرزندان بلند مرتبه رسول خدا.
پيامبر به مناسبت-هاي مختلف علي را نفس خود معرفي كرده، فاطمه را سرور زنان دو عالم و حسن و حسين(علیه السلام) را امامان امت و پيشواي جوانان اهل بهشت ناميده بود، در واقعه مباهله هم آياتي كه بر نبي مكرم اسلام نازل مي-شود در شان علي و فرزندان و همسر اوست. آيه مباهله دليلي است براي امامت علي(علیه السلام) پس از پيامبر، چرا كه جز او هيچ كس ديگري نفس رسول خدا شمرده نشده بود و او تنها كسي است كه در كلام وحي، نفس پيغمبر ناميده شده است. علي(علیه السلام) در بسياري از حوادث براي اثبات امامت خود واقعه مباهله را به عنوان فضيلتي بزرگ براي خود ذكر كرده است و ساير ائمه هدي(علیه السلام) نيز به فراخور حال از اين واقعه به عنوان فضيلتي ارزشمند براي اهل بيت ياد كرده اند.
آري مباهله پيش از آنكه حادثه اي تاريخي در صدر اسلام باشد وپيش از آنكه بخواهد ماجراي بحث و مناظره و رفتار رسول خدا با عده اي از اهل كتاب را مطرح كند، سندي محكم بر اثبات مرتبه و منزلت و جايگاه امامت و اهل بيت(علیه السلام) در نزد خداي متعال و رسول الله است و همواره مسلمانان را به سوي اين حقيقت رهنمون ساخته است.
جايگاه علي، فاطمه و فرزندانشان در نزد پيامبر اگر چه پيش از اين نيز مشهود و مشهور بود اما اين بار خدا نيز خواست تا به وسيله قرآن كريم به امت مسلمان اين پيام را برساند كه اهل بيت(علیه السلام) جانشينان بر حق رسول خدا هستند و به همين دليل است كه شيعه در طول تاريخ تلاش نموده اين مساله مهم را زنده نگه داشته و آن را سندي تاريخي براي مساله جانشيني پيامبر بداند.