السّلام ای حکمرانِ مُلکِ ربّ العالمین نور حق، مقصود یزدان، نفس خیرُ الْمُرسلین
جانشین مصطفی بی فاصله لا رَیْبَ فیه غاشیه بر دوش آمد عیسیِ گردون نشین
عبدِ خاصُ الخاصِ حق، مشکل گشا، حاجت روا شهریار کشور ایمان، امیر المؤمنین
نیّر چرخِ امامت، نجم برج قْلْ کَفی شحنهي ارشاد او، کشّافِ قرآن مبین
ای متاع شرع را از تو نظام آمد تمام چون به شهرستان ایمان بوده ای حِصنِ حَصین
انبیاء را اوصیا را اقتدا آمد به تو ذات تو دست خدا، ای حجّتِ جان آفرین
اصفیا را سر به فرمانت به صد صدق و صفا رهنمای کائنات از اوّلین و آخِرین
ضابط هر امر و نهی و حافظ هر حکم دین خازِنِ علم خدا و قاضی شرع متین
عقل را آمد ضیا از نور تو بی قال و قیل پیش تو محو است بس حرف کِرامُ الکاتبین
چون زمین، پابوس تو، هر وقت ویران بوده است زان، تمنّای زمین بودن کند عرش برین
ای ز لطف کبریا و محض جودت بر ملا تا قیامت سر به سر مفتوح شد باب یقین
منکر لطف خدا و منکر اعجاز تو شک نباشد کاو بود زندیق بر روی زمین
جانشین کبریا و نایب خیر الأنام از خدا لا ریب آمد شرع را رُکنِ رَکین
کُنه امر دین حق، غیر از علی آگاه نیست قدرت ذات خدا، بی شک بود حَبْل الْمَتین
کیست کاو از دین توقیفی غرض آگه بود؟ جز علیّ مرتضی آگه رسول الله بود
میرفدا علی صاحب (تنها)
مجموعهی هفت بند، هفتاد بند