نمونههایی از: کسایی مروزی، سنایی، شاه نعمت الله ولی، عطار، نسیمی شروانی، وحشی بافقی، محتشم کاشانی، فیض کاشانی و فیاض لاهیجی
کسایی مروزی، چنین سروده است:
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر، شیر یزدان، مرتضای پاکدین
وقتی که از شکوه نبی پشت شب شکست
مباهله، معرفی حسنین به عنوان فرزندان رسول خدا
بنیاد ترویجی پژوهشی مباهله
نمونههایی از: کسایی مروزی، سنایی، شاه نعمت الله ولی، عطار، نسیمی شروانی، وحشی بافقی، محتشم کاشانی، فیض کاشانی و فیاض لاهیجی
کسایی مروزی، چنین سروده است:
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر، شیر یزدان، مرتضای پاکدین
در میان شعرای شیعی، دو برادر، غمگین اصفهانی و ذوقی اصفهانی در حوزهی شعر ولایی صاحب اشعاری فاخرند. دیوان هر دو چاپ شده البتّه امروزه كمتر پیدا میشود.
غمگین در سال ۱۲۸۰ قمری به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۵ قمری درگذشت و در تخت فولاد به خاك سپرده شد.
در حوزهی ادبیات شیعی، شعر با موضوع مباهله كم است ولی این توفیق، رفیق شاعر مورد بحث ما شده است.
خبری داغ به مدینه رسید
مردم از یکدگر بپرسیدند
چه شده؟ وضع شهر عادی نیست!
حرفهای عجیب بشنیدند
یا اَهلَبَیتِ النُّبُوّه!
آدم ز سیب ِ غبطه به جاهِ شما چو خورد...
خود را از آسمانِ بهشتی به خاک بُرد
" لاتَقرَبا... " اشاره به یکتاییِ شماست
این را خدا ز فضل و کراماتتان شمرد
هستید جانشینِ خداوند در زمین
هرکس که خاکِ پای شما گشت ، حَشر ، بُرد
«فَمَن حاجَّكَ فيهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَنِساءَنا وَنِساءَكُم وَأَنفُسَنا وَأَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَى الكاذِبينَ» ۶۱ آل عمران
نامه نوشته شد ز نبی به مسیحیان:
«ایمان بیاورید به دین، بیمجادله»
آخر، ولی نشد که بیارند رو به حق
چون بودشان به دست، از اَهواء، سلسله
سلام من به بچه های شیعه
که دنبالِ حقیقتن همیشه
می خوام بِگم یه قِصّه ای بَراتون
عوضْ بِشه یِکم حال و هواتون
یه قِصّه از یه روزِ خیلی مهم
نَگی یه وقت نگفتی این و بِهم
آمد،ندا،که ای محمد،ای رسول حق
روسوی دشمنان خدایت به امرحق
گو من می آیم وخاندانم به سویتان
آییدتا"ثم نبتهل"کنیم مابه امرحق
نجران به لرزه افتادازدعوت رسول
غافل، که دعوت نموده پیمبربه امرحق
فرارسیدسرانجام موعدمباهله
نبی وخانواده همه تسلیم، به امرحق
محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را
حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را
زنی از راه میآید، که دارد آرزو مریم،
به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را
این پنج نور، علت زیبای خلقتند
اسرار پنج حرفِ حروف «کرامت»ند
عالی اعلا حیدر والی والا حیدر
حکم تو حکم یزدان شاه بی همتا حیدر
دست حق جان احمد همسر زهرا حیدر
لحظه های شیدایی ذکر حیدر می گیرم
نور مطلق می پوشم از سیاهی پر گیرم