(در پاسخ به شبهات معروف وارده از طریق مخالفین بر واقعه مباهله از مقاله ارزنده «تفسیر آیه «مباهله» از دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام) و اهل سنت حجت الاسلام و المسلمین ایلقار اسماعیل زاده بهره برداری گردیده است.)
سؤال الف: حسنین (علیهما السلام) هنگام نزول آیه مباهله بالغ نبودهاند لذا مستحق ثواب نیستند در نتیجه:
1- این آیه فضیلتی برای آنان نیست.
2- این آیه دلالتی ندارد که آنان جزء افضل صحابه باشند.
تبیین: آیهی مباهله و سن کم امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام)
یکی دیگر از سؤالات و شبهات مطرح شده دربارهی آیه مباهله و روایات مربوط به آن، این است که می گویند: حسن و حسین (علیه السلام) هنگام نزول آیهی مباهله، غیر بالغ و غیر مستحق برای ثواب بودهاند و اگر آن دو غیرمستحق برای ثواب باشند، افضل الصحابه (برترین اصحاب) به حساب نمی آیند.
نقد و بررسی: در پاسخ این شبهه باید بگوییم:
با این که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) هنگام نزول آیهی مباهله سن کمتری داشتند، نباید فراموش کرد که انتخاب آن دو برای مباهله بر اساس روایات متعدد و صحیح فریقین توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) انجام گرفته است و اگر اشخاص دیگری برتر و افضل از آنها وجود داشتند، حتماً پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به جای آن دو، همان افراد را همراه خود به مباهله می آوردند. بنا بر این، صرف آوردن این دو برای مباهله، به طور روشن بر برتری و افضل بودن آنها دلالت دارد و کم بودن سن آنها در این باره مشکلی ایجاد نمیکند.
نباید فراموش کرد که برتری و افضلیت، همواره با رسیدن فرد به مرتبهی بلوغ و ازدیاد سن نیست و گاه اشخاص مقدسی در سن بسیار کم به مقامات بزرگ الهی رسیدهاند که با مراجعه به آیات نورانی قرآن کریم، دو مورد از آنها را ذکر می کنیم:
۱- حضرت یحیی (علیه السلام)
«یا یحیی خذ الکتاب بقوة و ءاتیناه الحکم صبیاً؛ (ما پس از تولد یحیی به او گفتیم:) ای یحیی! کتاب (الهی) را با قوّت بگیر و ما حکمت را در سن کودکی به وی دادیم.»
بر اساس بیان نصربن محمد سمرقندی (متوفای 375ق) و مفسر معروف، فخر رازی، منظور از «حکم» در این آیه شریفه، پیامبری، اندیشه و خیر و برکت است. همچنین مرحوم شیخ طبرسی (متوفای 548ق) در ذیل همین آیه، از عبدالله بن عباس روایتی نقل می کند که بر اساس آن، حضرت یحیی (علیه السلام) در سه سالگی به مقام پیامبری رسیده است.
۲- حضرت عیسی مسیح (علیه السلام)
«قال انی عبدالله ءاتانی الکتاب و جعلنی نبیاً؛ (عیسی در گهواره به سخن آمد و چنین) گفت: همانا من بندهی خدا هستم و خداوند به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.»
شیخ کلینی (متوفای 329ق) در کتاب الکافی از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت فرمود: «کان یومئذ نبیاً حجة الله غیر مرسل...؛ حضرت عیسی (علیه السلام) در آن هنگام یک پیامبر الهی غیر مرسل (و) حجت الهی بود.» آن حضرت در ادامه می فرماید: «فلما بلغ عیسی (علیه السلام) سبع سنین تکلم بالنبوة و الرسالة حین اوحی الله تعالی الیه...؛ وقتی حضرت عیسی (علیه السلام) به هفت سالگی رسید، بر اساس وحی الهی نازل شده بر او، از نبوت و رسالت خود خبر داد... .»
همان گونه که از آیات و روایات مذکور به دست می آید، رسیدن به یک مقام و فضیلت الهی و به ویژه مقام نبوت و رسالت، حتماً مبتنی بر رسیدن آن شخص به حد تکلیف و بلوغ نیست. بنا بر این برتری و افضلیت امام حسن (علیه السلام) در سن کودکی، امری عادی به حساب می آید؛ چون این مسئله کمتر از مقام نبوت و رسالت است که حتی در سن سه و هفت سالگی و حتی در گهواره، به برخی از پیامبران الهی داده شده است. آن چه در این مورد ضرورت دارد، معرفت، عقل و طاعت الهی و اقرار به رسالت و نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است که این ویژگیها نیز بدون شک در امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) وجود داشته است.
بنا بر این آمدن امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) برای مباهله، دلیل روشنی بر افضلیت و برتری آن دو پس از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) در میان امت اسلامی و نیز دلیلی بر برتری و افضلیت آنها بر اصحاب دیگر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) البته بعد از پدرشان امام علی (علیه السلام) به حساب می آید و کم بودن سن آنها در این باره هیچ مشکلی ایجاد نمیکند. بلکه حضور حسنین (علیهما السلام) در سن کودکی به وضوح بیانگر فضیلت ویژه آنان بر تمامی امت دارد؛ زیرا با سن کودکی توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر تمامی امت ترجیح داده شدهاند.
سؤال ب: مقصود از «انفسنا» شخص پيامبر است يعني هنگام مباهله بايد خود و فرزندان و زنان خود را بياوريد (مأمون در مقابله با امام رضا علیه السلام- ابن تیمیه)
پاسخ: مضمون فرمایش حضرت رضا (علیه السلام) اشاره دارد که شخص نمیتواند داعی خود باشد لذا باید شخص دیگری در میان باشد.
«روزى مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: مرا از بزرگترين فضيلت امير المؤمنين (علیه السلام) آگاه ساز كه قرآن بر آن دلالت دارد. راوى مىگويد: امام رضا (علیه السلام) فرمود: فضيلت مباهله. خداوند سبحان مىفرمايد: فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ، پس پيامبر (صلی الله علیه و آله) حسن و حسين (علیه السلام) را فرا خواند كه دو پسر او بودند و فاطمه (س) را كه در اين جا نساء او شمرده مىشود و امير المؤمنين (علیه السلام) را كه بنا به حكم الهى همان نفس پيامبر بود، و ثابت شده است كه هيچ كس از مخلوقات خدا بزرگتر و برتر از پيامبر (صلی الله علیه و آله) نيست. و اين ايجاب مىكند بنا به حكم الهى هيچ كس از نفس رسول اللَّه برتر نباشد. راوى مىگويد: مأمون به حضرت (علیه السلام) عرض كرد: آيا خداوند «ابناء» را با لفظ جمع نياورده است در حالى كه پيامبر خدا تنها دو پسرش را فرا خواند؟ و آيا «نساء» را با لفظ جمع نياورده است در حالى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) تنها دخترش را فرا خواند؟ و آيا جايز است براى كسى دعا كند كه نفس خود اوست و در حقيقت، مقصود، تنها نفس خود او باشد؟ پس آن فضلى كه ذكر كردى براى امير المؤمنين (علیه السلام) نمىباشد.
راوى مىگويد: امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: يا امير المؤمنين! آن چه گفتى صحيح نيست و دعاكننده، كسى است كه براى ديگرى دعا كند چنان كه فرمانده نيز بايد به ديگرى فرمان دهد و در حقيقت صحيح نيست براى خود دعا كند چنان كه در حقيقت، نمىتواند به خود فرمان دهد و از آن جا كه پيامبر در مباهله جز به امير المؤمنين (علیه السلام) به مردى دعا نكرده است ثابت مىشود كه على همان نفس پيامبر است كه خداوند در كتابش بدو توجّه كرده است و اين حكم او را در قرآنش آورده است. راوى مىگويد: مأمون گفت: وقتى پاسخ آيد پرسش فرو مىريزد».
اما این شبهه ادامه دارد!
دهلوی:
- اين كه پيامبر اين چهار نفر را همراه خود آورد مقصود اجابت دعا نبود زيرا دعاي پيامبر به تنهايي كافي بود.
- انفسنا با صیغه جمع استعمال شده لذا در مورد حضرت علی علیه السلام نبوده است.
یکی از مهمترین سؤالات مطرح شده دربارهی آیهی مباهله، تعبیر جمع در این آیه شریفه و عدم مطابقت آن با احادیث و روایات موجود در منابع فریقین است که در آنها مصادیق این آیه افراد معیّن نه جمع معرفی میشوند. طبق احادیث و روایات موجود در منابع فریقین، منظور از «ابناءنا» پسران ما حسن و حسین، منظور از «نسائنا» زنان خویش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و منظور از «انفسنا» نفوس خود پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه السلام) است. از طرف دیگر طبق بیان محمد رشیدرضا، در زبان عربی کلمه «نسائنا» زنان ما بر دختر شخص و نیز «انفسنا» نفوس ما بر یک نفر (امام علی) اطلاق نمی شود.
نقد و بررسی: در پاسخ به این سؤال مطرح شده باید بگوییم:
1. پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله) مبیّن و مفسر آیات نورانی قرآن کریم است. خداوند متعال در همین خصوص می فرماید: «وانزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛ ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آن چه را به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند.» بنا بر این بر امت اسلامی فرض است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را مفسر و مبیّن حقیقی قرآن کریم بدانند و بیانات آن حضرت (صلی الله علیه و آله) را در این باره بدون چون و چرا بپذیرند.
۲. بر اساس روایات و احادیث صحیح و مورد قبول مذهب اهل بیت (علیه السلام) و اهل سنت، پس از نزول آیه مباهله، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) جهت انجام مباهله با هیأت مسیحی نجران، علی بن ابی طالب (علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، حسن و حسین (علیه السلام) را همراه خود آورده و آنها را اهل بیت خود معرفی نموده است. به همراه آوردن این اشخاص در واقع نوعی تفسیر و تبیین کلمات به کار رفته در آیهی مباهله (ابنائنا، نسائنا، و انفسنا) است و اگر کسی در این خصوص اعتراضی داشته باشد، در واقع به شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اعتراض می کند.
۳. قرآن کریم مملو از چنین مواردی است که در آنها به جای یک فرد ضمیر یا صیغه جمع به کار رفته است که در این جا به دو مورد آن اشاره می کنیم:
۱- سوره آل عمران، آیه 173
«الذین قال لهم الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل؛ اینها (مومنان واقعی) کسانی بودند که (بعضی از) مردم به آنان گفتند: (لشکر دشمن) برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند. از آنها بترسید، اما این سخن بر ایمان آنها افزود و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.» براساس دیدگاه عدهای از مفسران، قائل این سخن نعیم بن مسعود الاشجعی بود که وی به دستور ابوسفیان، قصد ترساندن مسلمآنان از مشرکان را داشت.
۲- سوره آل عمران، آیه 181
«لقد سمع الله قول الذین قالوا ان الله فقیر و نحن اغنیاء...؛ همانا خداوند سخن آنها را که گفتند: خدا فقیر است و ما بی نیازیم، شنید.» بر اساس اعتراف عدهای از مفسران فریقین، قائل این سخن بی اساس، حیّ بن احطب و یا غنحاص (از یهودیان) بوده است.
اگر به آیات نورانی قرآن کریم و شأن نزول آنها توجه بیشتری کنیم، روشن خواهد شد که در موارد متعددی، به جای یک فرد از ضمیر و یا صیغهی جمع استفاده شده است که همهی اینها نشانهی بی اساس بودن سؤال مورد بحث است.
سؤال ج: این که پیامبر علی را به همراه بُرد به این جهت بود که -فاطمه که زن بود و حسنین هم بچه بودند- از اقارب کسی به غیر از علی نبود که حضرت با خودش ببرد. زیرا جعفر در جنگ موته شهید شده بود -پیغمبر مجبور شد علی را با خود ببرد- و الا جعفر را با خود میبرد. این همراهی علی هیچ گونه افضلیتی برای او ندارد حتی افضلیت علی را بر بقیه صحابه ثابت نمیکند (ابن تیمیه، منهاج السنه).
سؤال د: صحیح است که زمانی که این آیه نازل شد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) همراه با علی و فاطمه و حسنین (علیهم السلام) برای مباهله رفتند اما این آیه هیچ دلالتی بر امامت علی و افضلیت وی بر صحابه ندارد و همچنین ما مساوی بودن علی را با پیامبر نفی میکنیم. زیرا نه علی و نه کس دیگری با پیامبر مساوی نیست (ابن تیمیه، منهاج السنه).
سؤال ه: دسته ای از روایات که اشخاص دیگری را به جای امیر المومنین (علیه السلام) حاضر در جریان مباهله میدانند یا جایگزینهای برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) برگزیدهاند و یا اصلاً حضرت علی (علیه السلام) را حاضر در این واقعه نمیدانند.
ابن شبّه، از شعبى چنین نقل می کند:
ابووليد احمدبن عبدالرحمان قرشى، از وليدبن مسلم، از ابراهيم بن محمد فزارى، از عطاءبن سائب، از شعبى چنين نقل مىكند:
هيئت نجران نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آمدند و گفتند: براى ما از عيسى بگو... .
شعبى در ادامه مى گويد: صبح هنگام رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به همراه حسن، حسين و فاطمه (عليهم السلام) و برخى از صحابه براى مباهله رفت.
بر مبنای این روایت حضرت علی (علیه السلام) در جریان مباهله حاضر نبودند که فضیلتی برای ایشان باشد.
سؤال و: همراه نمودن افراد یاد شده در داستان مباهله به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشان دهنده افضلیت نیست بلکه نشانگر قرابت فامیلی است (دهلوی). بیان دیگر: پیامبر مطابق عرف مباهله اقوام خود را به همراه بردند و این فضیلتی برای همراهان نیست (ابن تیمیه، همین طور قاضی ایجی شرح مواقف 8/367).
پاسخ: نزدیکان دیگری نیز بودند که اگر همراهی جهت تعیین قرابت بود، پیامبر (صلی الله علیه و آله)، عباس و دامادهای دیگر خود و یا پسر عموهای دیگر خود و یا... را به همراه می بردند.
یک نکته جالب اشاره ابن تیمیه به این قضیه است: عباس از مسلمانان نخستین نبوده است، لذا پیامبر او را همراه نبرده اند(البته این تناقض گویی ابن تیمیه نیز میباشد).
لذا ابن تیمیه هم اذعان دارد که به غیر از قرابت، ویژگیهایی دیگری نیز لازم بوده است که همراه پیامبر در داستان مباهله شود.