آیه ۶۱ سوره آل عمران «فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ ئِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعنَةَ اللهِ عَلی الکاذِبینَ»، به آیه مباهله معروف است، ماجرایی که به دنبال مجادله بیهوده مسیحیان نجران با پیامبر صورت گرفت و در نهایت مباهله، سرنوشت این مجادله را تعیین و حقانیت پیامبر را اثبات کرد. اتفاق دیگر تأیید فضیلت اهل بیت(ع) از سمت قرآن بود.
بیستوچهارم ذیالحجه روز مباهله نام گرفته است. در این روز که روز نزول آیه «تطهیر» نیز هست، خداوند بر ارزشها و فضیلتهای اهل بیت (ع) و جایگاه راستین آنان در درک و شناخت اسلام راستین مهر تأییدی دیگر زد. روایات فراوانی در منابع معروف و دست اول اهل سنّت و منابع اهل بیت(علیهم السلام)آمده است، که با صراحت میگوید: آیه مباهله درباره علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شده است.
حجتالاسلام والمسلمین عباس الهی، عضو گروه تفسیر مجتمع آموزش عالی امام خمینی جامعةالمصطفی(ص)، نویسنده چندین اثر قرآنی از جمله «علوم قرآنی در تفسیر المیزان» و دارنده رتبههای برتر چندین جشنواره علمی قرآنی، در مطلبی که به صورت اختصاصی در اختیار ایکنا قرار داده است، به برخی شبهات پیرامون مباهله پرداخت که متن آن به شرح زیر است:
شبهه اول: چگونه ممکن است منظور از «ابناها» (فرزندان ما)، حسن و حسين باشد و منظور از «نساءنا» (زنان ما)، فقط فاطمه زهرا و منظور از «انفسا» تنها على باشد در حالى که اين کلمات جمعاند و صيغه بر بيش از دو نفر دلالت دارد نه دو نفر و يا يک نفر؟
پاسخ:
اولاً: اطلاق صيغه جمع بر مفرد يا بر تثنيه (دو نفر) تازگى ندارد، و در ادبيات عرب و قرآن موارد زيادى از آن را مىتوان ديد. در توضيح آن بايد گفت که: بسيار میشود که به هنگام بيان يک قانون، با تنظيم يک عهدنامه، حکم به صورت کلى و به صيغه جمع آورده مىشود، و مثلاً در عهدنامه چنين مىنويسند که مسئول اجراى آن امضاگنندکان عهدنامه و فرزندان آنها هستند، در حالى که ممکن است يکى از دو طرف تنها يک يا دو فرزند داشته باشد، اين موضوع هيچ گونه منافاتى با تنظيم قانون و با عهدنامه به صورت جمع ندارد.
خلاصه اين که ما دو مرحله داريم: يکى مرحله قرارداد، ديگرى مرحله اجرا. در مرحله قرارداد گاهى الفاظ به صورت جمع ذکر مىشود تا بر همه مصاديق تطبيق گردند، ولى در مرحله اجرا ممکن است مصداق، منحصر به يک فرد باشد و اين انحصار در مصداق منافاتى با کلى بودن مسئله ندارد. به عبارت ديگر پيغمبر(ص) موظف بود طبق قراردادى که با مسيحيان نجران بسته بود همه فرزندان و زنان خاص خاندانش و تمام کسانى که به منزله او بودند را به همراه خود به مباهله ببرد، ولى اينها مصداقى جزء دو فرزند و يک زن يک مرد نداشت.
ثانياً: مقصود نهايى از اين نفرين اين بود که يکى از دو طرف با همه نفراتش از صغير و کبير و مرد و زن براى هميشه هلاک گردد، مفسرين هم اتفاق دارند و روايات هم معتقدند، تاريخ هم مؤيد است که رسول اکرم(ص)، وقتى براى مباهله حاضر مىشدند احدى به جز على، فاطمه، حسن و حسين را با خود نياورد؛ پس از ناحيه آن جناب کسى حضور نداشت مگر دو نفر، دو فرزند و يک زن و با آوردن اينان رسول اکرم(ص) امر پروردگارش را امتثال نمودند.
ثالثاً: مراد از لفظ آيه چيزى است، و مصداقى که حکم آيه به حسب خارج منطبق بر آن است چيزى ديگر، و اين بار اول نيست که خداوند حکم يا وعده را که بر حسب خارج بر يک نفر منطبق است به طور دسته جمعى حکايت مىکند، مثلاً: با آن که فرد معينى زن خود را ظهار کرده بود و آيه در شأن او نازل شده بود مىفرمايد: «الَّذينَ يُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلاَّ اللاّئى وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْکَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَ زُورًا وَ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ؛ از ميان شما کسانى که زنانشان را ظهار مىکنند [و مىگويند پشت تو چون پشت مادر من است] آنان مادرانشان نيستند مادران آنها تنها کسانىاند که ايشان را زادهاند و قطعاً آنها سخنى زشت و باطل مىگويند و [لى] خدا مسلماً درگذرنده آمرزنده است».(۳)
باز در مورد همان يک نفر به صورت دسته جمعى مىفرمايد: «وَ الَّذينَ يُظاهِرُونَ مِنْ نِسائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْريرُ رَقَبَهٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسّا ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ؛ و کسانى که زنانشان را ظهار مىکنند سپس از آنچه گفتهاند پشيمان مىشوند بر ايشان [فرض] است که پيش از آنکه با يکديگر همخوابگى کنند بندهاى را آزاد گردانند اين [حکمى] است که بدان پند داده مىشويد و خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است».(۴) و درباره شخص واحدى که گفته بود خدا فقير است و من توانگرم، به صورت دسته جمعى فرموده: «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَکيم؛ خدا که همواره به عدل قيام دارد گواهى مىدهد که جز او هيچ معبودى نيست و فرشتگان [او] و دانشوران [نيز گواهى مىدهند که] جز او که توانا و حکيم است هيچ معبودى نيست».(۵)
در پاسخ شخص واحدى که پرسيده بود چه چيزى را انفاق کنيم؟ به صورت دستهجمعى فرمود: «يَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ کَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ يَسْئَلُونَکَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَکُمُ اْلآياتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» و از اين قبيل آيات بسيارى وجود دارد که به لفظ جمع نازل شده است در حالى که مصداق خارجى آن به حسب شأن نزول فرد معينى است.
شبهه دوم: اگر اطلاق جمع بر يک نفر نيز صحيح است چرا نگوئيم که لفظ «کاذبين» در آيه نيز بر يک فرد صدق مىکند؛ يعنى در طرف مسيحيان منظور همه آن دروغگويان است و در طرف رسول اکرم(ص) فقط ايشان مدنظر است و لذا على و فاطمه و فرزندان آنها صدق نمىکند و آنها در دعوا و در نتيجه شريک در نفرين نيستند و اين آيه بر برترى و والايى مقام آنان دلالت ندارد؟
پاسخ: در اين جا بايد گفت، مقام آن آيات که از يک نفر تعبير به جمع آورده با مقام آيه مورد بحث فرق دارد و آن اين است که در آياتى که لفظ جمع را در مورد مفرد اطلاق کرده براى اين بوده که فرد دخالت نداشته، و آنچه از آن فرد سرزد ممکن است از ديگران هم سر بزند، پس ديگران هم در آن عمل و ملحق شدن به مورد آيه شريک آن فردند، پس بايد لفظ را جمع بياورد تا اگر ديگران هم خواستند آن عمل را انجام بدهند، حکمش را بدانند، اما در جايى که ممکن نيست عمل مورد از نظر ديگران سربزند و عمل مورد آيه چيزى نيست که براى ديگران هم پيش بيايد، بدون شک نبايد لفظ را جمع بياورد، و آيه مورد بحث هم که راجع به مباهله است از اين قبيل آيات است، چون مباهله رسول اکرم(ص) با مسيحيان نجران چيزى نيست که جزء در مورد خودش اتفاق بيفتد، پس اگر در همين مورد که اتفاق افتاده مدعيان در هر طرف به وصف جمع و چند نفرى نبوده باشند، نبايد مىفرمود: «کاذبين» (با صيغه جمع) اما چون دو طرف جمعاند؛ لذا با صيغه جمع ذکر کرده است و بر معنا و مصداق جمع نيز دلالت دارد.
شبهه سوم: با فرض اين که همراهان رسول اکرم(ص) از اين رو به ميدان مباهله آمدند که از رسول اکرم(ص) بودند و اين صفت منحصر در ايشان بوده، و هيچ مؤمن ديگرى لياقت اين همراهى را نداشت، اما ظاهر امر اين است که وقتى آدمى عزيزان خود را در معرض خطر قرار مىدهد، همين علتش دليل اين است که وى اطمينان دارد که در اين راه خطرى متوجه آنان نمىشود. پس رسول اکرم(ص) عزيزان خود را در اين کار خطير شرک داد، چيزى بيشتر از اين را نمىرساند و دلالتش بر فضيلت و برترى آنان نسبت به ديگران است؟
پاسخ: از صدر آيه چنين بر مىآيد، اما توجه به آيه ذيل چيز ديگرى را مىرساند و آن جمله «على الکاذبين» است که گوياى اين مطلب است که در يکى از دو طرف محاجه، دروغگويانى هستند و اين تمام نيست مگر اين که در هر يک از دو طرف جماعتى دعوت باشند، حال چه راستگو و چه دروغگو، پس جمله ثابت مىکند کسانى که با رسول اکرم(ص) بودند با او در دعوى نبوت و دعوت به يکتاپرستى شريک بودهاند و شرکاى او هستند که اين خود دلالت بر عظمت مقام و منزلت آنهاست.
شبهه چهارم: چگونه مىشود گفت که حسن و حسين، فرزندان رسول خدا(ص) هستند در حالى که رسول اکرم(ص) پسرى نداشت؟ و ذريه و نسل هر انسانى از فرزند پسرش باقى مىماند نه از فرزند دختر؟
پاسخ: البته بايد دانست که اين طرز فکر، انديشه غلطى است که از جاهليت به يادگار مانده است و قرآن با اين تفکر به شدت به مبارزه برخواسته است. در سوره انعام، آيه ۸۵ مىخوانيم: «مِنْ ذُرّيَّتِهِ داوُودَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِى الْمُحْسِنينَ* وَ زَکَرِيّا وَ يَحْيى وَ عيسى وَ إِلْياسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحينَ؛ و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را به راه راست درآورديم و نوح را از پيش راه نموديم و از نسل او داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را [هدايت کرديم] و اين گونه نيکوکاران را پاداش مىدهيم. و زکريا و يحيى و عيسى و الياس را که همه از شايستگان بودند». همان طور که مىببينيم در اين آيه حضرت عيسى از فرزندان ابراهيم شمرده شده در حالى که وى فرزند دخترى ابراهيم است.
شبهه پنجم: خب، در اين جا مراد از زنان و فرزندان در آيه مشخص است و آنها فاطمه، حسن و حسين(ع) هستند، اما مراد از انفس معلوم نيست چه اشکالى دارد که مراد از انفس هم تنها پيامبر(ص) باشد؟
پاسخ: در اين آيه رسول خدا(ص) دعوت کننده است و او نمىتواند خودش را فرابخواند بلکه بايد ديگرى را فراخواند. پس چون در اين دعوت فرزندان و زنان معلوماند و خود رسول خدا(ص) هم نمىتواند مصداق انفس باشد ناگزير دعوت انفس متوجه على مىگردد، زيرا شخص ديگرى در آنجا وجود نداشته است که بتواند مصداق انفس قرار گيرد و اگر مطلب غير از اين باشد معناى آيه باطل خواهد بود.
شبهه ششم: شبهه ديگر اين که برخى از اهل سنت سعى کردهاند بگويند که ابوبکر نيز جزء اين افراده بوده است؟
پاسخ: با توجه به اسناد تاريخى و رواياتى که از هر دو گروه شيعه و سنى نقل شده است که تنها مرد حاضر در اين مباهله به همراه پيامبر اکرم،(ص) على(ع) بوده است، چنين ادعاها و رواياتى کاذب و جعلى است.